محمد داودی

ساخت وبلاگ
ما نقد عافیت به می ناب داده ایم خار و خس وجود به سیلاب داده ایم رخسار یار گونه آتش از آن گرفت کاین لاله را ز خون جگر آب داده ایم آن شعله ایم کز نفس گرم سینه سوز گرمی به آفتاب جهانتاب داده ایم در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت جان در هوای گوهر نایاب داده ایم کامی نبرده ایم از آن سیمتن رهی از دور بوسه بر رخ مهتاب داده ایم رهی معیری عکس از خودم محمد داودی...
ما را در سایت محمد داودی دنبال می کنید

برچسب : تاکسی قدیمی,تاکسی قدیمی تهران,تاکسی های قدیمی تهران, نویسنده : novocanoo بازدید : 26 تاريخ : يکشنبه 7 آذر 1395 ساعت: 21:13

18 آبان 30 سال پیش به دنیا اومدم - عکس از خودم می روم تا درو کنم خود را از زنانی که خیس پاییزند از زنانی که وقت بوسیدن غرق آغوشت اشک میریزند میروم طرح غصه ای باشم مثل اندوه خالکوبی هاش میروم تا که دست بردارم از جهان مخوف خوبی هاش ! مثل تنهایی ِ خودم ساکت مثل تنهایی ِ خودم سر سخت مثل تنهایی ِ خودم وحشی مثل تنهایی ِخودم بد بخت ! هر دوتا کشته مرده ی مردن هر دوتا مثل مرد آزرده هر دوتا مثل زن پر از گفتن هر دوتا پای پشت پا خورده ما جهانی شبیه هم بودیم آسمان و زمینمان با هم فرقمان هم فقط در اینجا بود او خودش بود و من خودم بودم در نگاهش نگاه میکردم در نگاهش دو گرگ پنهان بود نیش تیز کنار ابروهاش او هم از توله های آبان بود با تو ام قاب عکس نارنجی با تو ام زر قبای پاییزی در نگاهت حضور مولانا است پا رکاب دو شمس تبریزی! توی چشمت دوباره ماهی ها توی چشمت عمیق اقیانوس توی چشمت همیشه دعوا بود بین هر هشت دست اختاپوس توی چشمت چقدر آدم ها داس ها را به باغ من زده اند سیب بکری برای خوردن نیست تا ته باغ را دهن زده اند در سرت دزد های دریایی نقشه ام را دوباره دزدیدند اجتماعی که سارقت بودند از تو غیر از بدن نم محمد داودی...
ما را در سایت محمد داودی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : novocanoo بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 7 آذر 1395 ساعت: 21:13